سیدعلاالدین داودی
نام پدر: سيّدمحمّدحسين محل و تاريخ تولد: استهبان 1345
سن: 19 سال تحصيلات: دوم راهنمايي
شغل: سرباز وضعيت تأهل: مجرّد
ارگان اعزام كننده: سپاه تاريخ اولين اعزام: 1/12/61
مسؤوليت: تبليغات گردان حضور در جبهه: 443 روز
تاريخ شهادت: 21/11/64 محل دفن: استهبان
در سايهسار نگاهش هزاران هزار ياس عاشق روييده بود و در نجابت چشمانش عشق به وسعت دريا موج ميزد…
از همان لحظهي تولد، روزگار غدّار غنچهي وجودش را زرد و بيمار كرد. مادر جهت شفاي نور ديدهاش راهي شيراز ميشود و به پابوس سيّدعلاءالدّين حسين(ع) ميرود و دست به دعا برميدارد و چون شفا مييابد به تبرّك از آن بزرگوار او را «سيّدعلاءالدّين» مينامند.
او روز به روز بزرگتر شد و عشق اهل بيت(ع) در دلش شعلهور گرديد، به طوري كه اخلاق و رفتارش الگويي براي بزرگترها شده بود. چنان به راز و نياز با محبوب مشغول بود و به نماز دلبسته كه اخلاصش از او چهرهاي ساخته بود روشن و نوراني. در رگهايش خون غيرت ميجوشيد و هرگز چشم به ناموس مردم ندوخت. بسيار يكرنگ بود و صميمي، و دوستانش او را به نام «كاكا» صدا ميزدند. هرگاه در خانه بحث و مجادله پيش ميآمد، اين «سيّدعلاءالدّين» بود كه با صلواتش ديگران را به سكوت وا ميداشت. سخاوتمند بود و هماره صلهرحم را به جا ميآورد و زماني كه براي ديدن نزديكان ميرفت، قرآن و مفاتيح يا نهجالبلاغه كادو ميبرد. كودكان را دوست داشت و به آنها نيز كتاب هديه ميداد. به احكام شرع اهميت ميداد و پشتيبان ولايت فقيه بود.
در تظاهرات و راهپيماييهاي اوايل انقلاب حضوري فعّال داشت و چون به هنر علاقهمند بود بيشتر در زمينه تبليغات كار ميكرد. از همان ابتداي تشكيل بسيج، به عنوان عضوي فعّال در پايگاه مقاومت شروع به كار نمود.
دريا دلي بود كه روحي ناآرام و پرتلاطم داشت. چون جنگ بر ايران تحميل شد، ديگر پاي ماندن نداشت و از طريق بسيج رهسپار گشت. در جبهه، مأموريتهاي مختلفي بر عهده گرفت و در پشت جبهه نيز تلاشي شبانه روزي در انجام امور فرهنگي داشت. شبهاي جبهه خاطرات خوشي از او به يادگار دارد، آن گاه كه ديگران را صدا ميزد ميگفت: «برادر بسيجي! بلندشو، نماز شب.» سحر بلندگو به دست ميگرفت و براي نماز صبح اذان ميگفت. بعد از نماز هم زيارت عاشورا ميخواند او كه خواندن سورهي «الرحمن» هر عصر و سورهي «واقعه» در شب برايش عادت شده بود.
همرزم آن لالهرخ ميگويد:1 «در نيمه شب، زماني كه «سيّدعلاءالدّين» براي نماز از سنگر خارج ميشد و به سمت نخلستان هاي آبادان حركت ميكرد، هدف تير دشمن واقع گشت. از شب تا سپيده صبح، يازهرا(س) و يامهدي(عج) از زبانش نميافتاد. تا اينكه در آخرين لحظات سه بار حسين(ع) را صدا زد و به ديدار يار شتافت.»
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيِمِ
قرآن كريم: اَلَّذِيْنَ امَنُواْ وَ هَاْجَرُوا وَ جاْهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ وَ اُوْلائِكَ هُمً الفْائِزُونَ.
به نام خدا و با سلام بر امام زمان(عج) و نايب برحقّش رهبر كبير انقلاب و با سلام بر ياران با وفايش وصيت نامهام را آغاز مي كنم؛
بنابر وظيفهاي كه اسلام برگردن هر مسلماني نهاده است وظيفهي خود مي دانم كه چند جملهاي وصيتنامه بنويسم و قبل از شروع بگويم نه شاعرم كه بتوانم با اشعارم جلب توجه كنم و نه مقاله نويس و نه عالِم هستم كه بتوانم آنچه لازم است بر پاره كاغذ بياورم، اگر مي خواهيد به وصيت واقعي حقير و هر شهيد ديگري پي ببريد كمي در واقعهي كربلا و شهادت امام حسين(ع) و يارانش فكر كنيد و ببينيد كه آنها چه هدفي داشتهاند و چه وصيتي به بازماندگان داشته اند.
ملت قهرمان ايران خدا را سپاس گوييد كه ما را براي انجام اين فرضيهي بزرگ انتخاب كرده است مبادا غافل شويد و از بهره بردن از اين فيض بزرگ الهي بينصيب شويد و از حضرت قاسم درس بگيريد كه شهادت در راه خدا را از عسل شيرينتر مي داند و اگر مي خواهيد كه در صحراي محشر در مقابل شهدايمان شرمنده و سربه زير نباشيد حسيني بودن خود را اثبات كـنيد، مرد عمل باشيد و به شعار تنها اكـتفا نكنيد زيرا اگر مرد عمل باشي جبهه را ترك نخواهي كـرد.
عزيزان من، راه خود را به خوبي شناختهام و آگاهانه پا به عرصه پيكار مي گذارم براي اين به جبهه نرفتهام كه بگويند چه مرد شجاعي بود، بلكه بنابر وظيفهي شرعي كه بر دوشم بوده لازم دانستهام كه نداي حسين زمان را لبيك بگويم. پيام من همان خون رنگين من است كه هر قطرهي آن باعث بيدار شدن افراد ناآگاه مي شود.
پيام ديگرم به بعضي از مسؤولين نارضاساز است كه مواظب رفتارتان باشيد و با ملت رنج كشيده و طبقهي محروم رفتارتان را درست كنيد كه ظلم هيچگاه پايدار نمي ماند، خلاصه خودتان را درست كنيد.
اما پدر و مادر عزيز: خدا را شكر كنيد كه فرزندتان گمراه نبود و راه خوبي را انتخاب كرد و از شما مي خواهم كه صبر و شكيبايي را پيشه كنيد و از شما دوستانم مي خواهم كه مرا حلال كنيد و گاه گاهي به حمد و سورهاي از من ياد كنيد تا خداوند مرا ببخشد.
والسلام
كنار نهر حاج محمّد. سيّدعلاء الدين داودي 64/11/20