علی اکبر رجامند

نام پدر: حسين                    محل و تاريخ تولد: استهبان 1346

سن: 16 سال                       تحصيلات: دوم راهنمايي

شغل: مكانيك                      وضعيت تأهل: مجرّد          

ارگان اعزام كننده: بسيج     تاريخ اولين اعزام: 23/6/61                

دفعات اعزام: دو بار             حضور در جبهه: 183 روز

تاريخ شهادت: 11/12/62     محل دفن: استهبان

 

وقتي كه چشم به جهان گشود غنچه‌ها براي چشم روشني مادر يكي يكي در باغ شكفتند. پرندگان سرود شادي سر دادند و آمدنش را جشن گرفتند. دوران كودكي‌اش با صداقت و مهرباني گذشت اما هيچ‌كس فراموش نكرد اخلاق نيكو و مظلوميتش را.

برادرش مي‌گويد: «علي‌اكبر يك روز صبح براي نماز بيدار نشد. پريشان و ناراحت، رو به من كرد و گفت: بايد آب يخ روي صورتم   مي ريختي تا بيدار شوم.» آري اين گونه به نماز اول وقت عشق       مي‌ورزيد. هنوز مسجد به انتظار اين بزرگمرد نشسته است. حوضِ كتابخانه بي‌قرار اوست تا بار ديگر او را در كنار خود حس كند و نگاهش در آب افتد.

با شروع جنگ تحميلي «علي اكبر» كه از تبار عاشقان كربلا بود و ماندن برايش معنا نداشت. در سن چهارده سالگي عازم جبهه شد تا قراري براي دل بيقرارش بيابد. كوههاي كردستان به ياد دارند كه او چه صبورانه غذاي همرزمان را به بالاي كوه مي‌رساند و كوه را شرمنده‌ي استقامت خود مي‌كرد. آن هنگام كه تركش خصم پيكرش را چون دشت شقايق نمود او را به بيمارستان قم رساندند، اما حاضر نشد دردش را به مادر بگويد و او را نگرانِ حال خود كند.

 آخرين باري كه عازم بود گفت: «دعا كنيد من اسير نشوم و شهيد شوم.» سرانجام هنگامي كه او شجاعانه در «عمليات خيبر» به آوردگاه آمد، خدا هم دعاي اين دلسوخته را مستجاب نمود و به  منتهاي آرزويش رساند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *