علی اکبر خوش اندام

نام پدر: محمّدحسن             محل و تاريخ تولد: استهبان 1328

سن: 37 سال                       تحصيلات: دوره ابتدايي

شغل: كارمنداداره‌ي پست      وضعيت تأهل: متأهل، سه فرزند              

ارگان اعزام كننده: بسيج      تاريخ اولين اعزام: 24/4/61                

دفعات اعزام: پنج بار            حضور در جبهه: 354 روز               

تاريخ شهادت: 4/10/65        محل دفن: استهبان 14/7/76

 

گل وجود «علي‌اكبر» در باغي شكفت، كه باغبانش خادم امام حسين(ع) بود و مدّاح اهل بيت(ع). و زودتر از گلهاي ديگر باغ، قامت چون سروش هويدا گشت. از همان كودكي دور پدر چون پروانه‌اي مي‌گرديد تا از شمع وجودش درس دينداري بياموزد. با شور و شوق فراوان، پا به حريم گرم مدرسه نهاد و به خواندن كتابهاي درسي مشغول شد، اما با همه‌ي علاقه‌اي كه به درس داشت به علت وضع بد اقتصادي مدرسه را رها كرد و به شيراز رفت تا در آنجا كار كند و كمك خرج خانواده باشد، اما پس از مدتي هنگامي كه خبر فوت پدر را شنيد به سوي عزيزانش برگشت تا غم فقدان پدر، خانواده را بيشتر از اين غمگين نسازد.

در سال 1356 زماني كه شروع فريادهاي خفته و سال رسيدن بهار آزادي بود، گل دست پرورده‌ي خادم امام حسين(ع)، عشق نهانش را آشكار كرد و وفاداري‌اش را نسبت به انقلاب و رهبر، با شركت در راهپيمايي‌ها و توزيع اعلاميه‌هاي حضرت امام به اثبات رسانيد.

پس از پيروزي انقلاب و تشكيل بسيج، وجود سراسر افتخارش خيلي زود با پايگاههاي مقاومت پيوند خورد، به طوري كه بيشتر وقت خود را به گشت و نگهباني و حفاظت از جان و ناموس مردم صرف مي‌كرد. «علي‌اكبر» خود را وقف اسلام كرده بود و حاضر بود در ره عشق سر بسپارد.

 آن گاه كه عراق، جنگي نابرابر و سراسر ظلم و ستم بر ايران تحميل كرد، پر شتاب و بي‌درنگ راهي جبهه گرديد. از همسر و فرزندانش خداحافظي كرد و آنها را به خدا سپرد. بارها به جبهه اعزام شد و مدتهاي زيادي در كنار عاشقان پرواز، آبي آسمان را زمزمه كرد. بسيار شوخ طبع بود و رفتار و گفتارش باعث خنده و شادي رزمندگان مي‌شد. وي صدايي خوش و دلنشين داشت كه چون براي معتكفين كوي عشق از حسين(ع) مي‌سرود، دلها را تا كربلا مي‌برد و اشكها را جاري مي‌ساخت. همرزم آن سرو خوش قامت مي‌گويد1: «او ذاكر اهل بيت(ع) بود و كارمندي دلسوز. دلاوري خوش اخلاق بود و مونس بسيجيان. از هرگونه فداكاري و ايثار كوتاهي نمي‌كرد. بسيار دوست داشتني بود. در جبهه‌هاي مختلف حضور داشت و اوج رشادت و قهرماني‌اش در «كربلاي 4» بود كه خود را به آبهاي اروند سپرد و به ديدار يار نايل آمد.»

امواج خروشان اروند يازده سال دُرّ وجودش را در آغوش گرفت و آن گاه كه خواست بار ديگر به شهر، عطر شهادت هديه كند به خانه بازگشت.

 

 

  1. حسين عبدي فرد

«شما اي اهل ايمان با آن كافران به قتال و كارزار برخيزند تا خداوند آنان را به دست شما عذاب كند و خوار گرداند و شما را بر آن‌ها منصور و غالب  نمايد

و دل‌هاي اهل ايمان را به فتح و ظفر به كافران شفا بخشد.»                                  (سوره‌ي توبه، آيه‌ي 13)

       سپاس خداي عزوجل كه به من توفيق داد تا در اين جنگ بين اسلام و كفر شركت كنم، درود و سلام بر پيامير عظيم الشأن اسلام و جانشين به حقّشان و سلام و درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني كه ملت ايران را از ذلّت و فساد نجات داد، سلام و درود بر شهداي راه حق و عدالت، شهداي جنگ تحميلي و سلام بر ملت شهيدپرور ايران كه در برابر كفر جهاني ايستادند و از انقلاب اسلامي دفاع كردند.

پروردگارا، بنده‌اي به سوي تو مي آيد كه به جز معصيت چيزي همراه ندارد؛ اگر مرا مجازات كني با عدالت با من رفتار كرده‌اي و اگر عفو كني با فضل و لطفت با من رفتار كرده‌اي اميد كه مرا ببخشي.

 در اين موقعيت حساس شما ملّت وظيفه‌ي سنگيني به عهده داريد هر قطره‌ي خوني كه از شهيدي به زمين مي ريـزد وظيفه‌ي شما سنگين تر مي شود. مبادا از مبارزه در راه حق سستي به خود راه دهيد.

 و اما بعد مادر و خواهر و خانواده‌ام، مي دانم براي چندمين بار داغ جوان مي بينيد بايد به خاطر اسلام تحمّل كنيد. زمان، زمان امام حسين(ع) است خداوند به همه‌ي شما صبر عنايت كند. از شما همسر، همشيره‌ها، مادرم و اقوام مي خواهم كه از كشته شدن من ناراحت نباشيد. «اِنا للهْ وَ اِنْااِليهِ راجِعونْ» بازگشت همه به سوي خداست.

 وظيفه‌ي شرعي من بوده است كه از انقلاب اسلامي دفاع كنم، نكند خداي ناكرده حرفي بزنيد كه از اجر و پاداش شما كاسته شود، هزاران جوان بودند كه يا بر اثر تصادف و يا بيماري روي تخت بيمارستان جان سپردند، آيا كشته شدن در راه خدا بهتر است يا مرگ در اثر تصادف و بيماري؟ پس شكر خدا كنيد كه من سالم بودم و توانستم دين خود را ادا كنم.

 هم اكنون كه وصيت‌نامه مي نويسم خيال نكنيد كه ناراحت هستم خير، انسان در خط مقدّم جبهه در حال آرامش و از خانه‌ي خود برايش بهتر است، شوق و صفاي ديگر‌ي دارد شما هيچ غمي به خود راه ندهيد بايد افتخار كنيد كه من در راه اسلام و ميهن اسلامي شهيد شدم، تنها آرزويم اين است كه شما با روحيّه‌اي قوي زحمت بكشيد و فرزندانم را طوري تربيت كنيد كه براي اسلام و جامعه مفيد باشند و در راه اسلام عزيز خدمت كنند.

 و شما اي فرزندانم اگر در كودكي يتيم شديد و پدر خود را از دست داديد ناراحت نباشيد چون پدر شما در راه خدا كشته شد. اميدوارم فرزنداني لايق براي اسلام و خدمتگزاري صديق براي جامعه شويد.

 و شما اي جوانان و نوجوانان، قدر اين انقلاب را بدانيد اگر اين انقلاب هيچ كاري براي ما نكرده باشد همين كه راه فساد و گناه بسته است بزرگترين نعمت است.

من با كوله‌باري از گناه دار فاني را وداع كردم، اميدوارم كه خداوند مرا عفو كند. بسيج را تقويت كنيد و جاي شهدا را پر كـنيد. از برادران بسيجـي و سپاه و ديگـر برادرانم كه مرا مي شناسند، مي خواهم كه مرا حلال كنند. از همه اقوام و اقارب خداحافظي مي كنم مرا حلال كنيد، همچنين از برادرانم و همكارانم در اداره‌ي پست كه مدت پنج سال در خدمتشان بودم مي خواهم كه مرا حلال كنند.

 

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

علي اكبر خوش اندام62/05/12

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *